هم نشینی با خرها – داستان

مجموعه : داستان جالب
هم نشینی با خرها – داستان
به گزارش تالاب : روزی بهلول، پیش خلیفه ” هارون الرشید ” نشسته بود . جمع زیادی از بزرگان خدمت خلیفه بودند .
 

طبق معمول ، خلیفه هوس کرد سر به سر بهلول بگذارد. در این هنگام صدای شیهه اسبی از اصطبل خلیفه بلند شد.

 

خلیفه به مسخره به بهلول گفت: برو ببین این حیوان چه می گوید ، گویا با تو کار دارد.

 

بهلول رفت و بر گشت و گفت:این حیوان می گوید: مرد حسابی حیف از تو نیست با این” خر ها ” نشسته ای. زودتر از این مجلس بیرون برو. ممکن است که : ” خریت ” آنها در تو اثر کند.

 

 

جدیدترین مطالب سایت